خاطرات بد شاه عباس از تهران - وبلاگ داریوش

به گزارش وبلاگ داریوش، سر نخ این روایت که شاه عباس صفوی از تهران بدش می آمد و تنها یک بار آنهم برای اولین و آخرین بار وارد تهران شد را باید در سفرنامه پیترو دلاواله سفرنامه نویس مشهور ایتالیایی جست وجو کرد.

شاید برای تان جالب و کمی عجیب به نظر برسد که شاه عباس صفوی آنقدر از تهران بدش می آمد که در طول سال های حکومت خود تنها یک بار گذرش به تهران افتاد. او هر بار که مجبور می شد در سفرهایش از حوالی تهران بگذرد، بیرون شهر اتراق می کرد و هرگز به داخل حصار های تهران پا نمی گذاشت.

سر نخ این روایت که شاه عباس صفوی از تهران بدش می آمد و تنها یک بار آنهم برای اولین و آخرین بار وارد تهران شد را باید در سفرنامه پیترو دلاواله سفرنامه نویس مشهور ایتالیایی جست وجو کرد. او که سفر های زیادی به ممالک خاورمیانه داشت، در سفرنامه اش از مهم ترین دلایل سفر خود به ایران نوشته است.

دلاواله یک مسیحی معتقد بود و، چون عثمانی ها در جنگ ها مسیحیان بسیاری را کشتند، پس از شنیدن اخبار مقاومت شاه عباس در برابر سپاه عثمانی، برای دیدار با پادشاه صفوی به ایران سفر کرد. دلاواله در دلایل سفرش به ایران آورده که حتی می خواست پس از دیدار با شاه عباس، شانه به شانه سربازان ایرانی در جنگ با سپاه عثمانی حضور داشته باشد.

برج و باروی تهران زمان شاه عباس

القصه، وقتی دلاواله برای دیدار با شاه عباس به اصفهان رفت، شاه صفوی به فرح آباد ساری سفر نموده بود. در نتیجه دلاواله مجبور شد برای دیدار با او راهی ساری گردد. او پس از دیدار با شاه عباس همراه با کاروان شاه به اصفهان برگشت تا در سفرنامه اش از اصفهان هم بنویسد.

کاروان در راستا اصفهان از فیروزکوه گذشت و به نزدیکی تهران رسید. اینجا بود که کاروان شاه، بیرون شهر اتراق کرد و شاه عباس حاضر نشد وارد تهران گردد.

علیرضا زمانی تهران شناس در این باره می گوید: وقتی کاروان شاه عباس بیرون حصار تهران اتراق کرد، دلاواله برای مشاهده تهران و نوشتن از آداب و رسوم و فرهنگ تهرانی ها به تنهایی از دروازه شمیران که آن موقع در محدوده پامنار فعلی قرار داشت وارد شهر شد.

اما شاه عباس حاضر نشد وارد تهران گردد. این مسئله برای این سفرنامه نویس ایتالیایی هم جالب و عجیب بود و از اطرافیان شاه عباس پیگیر دلایل این موضوع شد.

پیترو دلاواله

خوشبختانه دلاواله در سفرنامه اش به دلایل این احساس شاه عباس اشاره نموده و در بخشی از سفرنامه نوشته است: شاه عباس در همان حوالی توقف نموده بود. او در تهران خانه ای ندارد و هرگز بدانجا پای نمی گذارد و حتی یک مرتبه به آن فحش داده است.

به نظر می رسد که وی موقعی در این شهر به دلیل خوردن میوه زیاد مریض شده و دانه هایی از بدنش بیرون ریخته است. عده ای نیز می گویند که اهالی شهر تهران آنطوری که باید از او استقبال ننموده اند

همین خاطره بد شاه عباس از تنها سفرش به تهران باعث شد هرگز وارد این شهر کوچک نگردد؛ چنانکه پیترو دلاواله نیز در ماجرای همسفر شدن با کاروان شاه عباس، در سفرنامه اش به این موضوع اشاره نموده است.