8 حقیقت تلخ و کلیشه ای درباره پرنسس های دیزنی
به گزارش وبلاگ داریوش، با اینکه انیمیشن هایی همانند موانا و یخ زده تعریف پرنسس های دیزنی را تغییر داده اند اما هوادار این فیلم ها بودن حقیقتاً ایراد دارد. با اینکه دیزنی در سال های فعالیتش بسیار متنوع عمل نموده است، پرنسس ها همچنان مهره اصلی انیمیشن هایش هستند. فیلم هایی مثل دیو و دلبر و سیندرلا همچنان در فرهنگ عامه نفوذ دارند، و انیمیشن های تازه هم با قصه هایی مشابه تنها شکل دیگری از همان پرنسس های آشنای دیزنی را به نمایش می گذارند.
پرنسس های مدرنی مثل موانا و السای یخ زده البته نگاه مخاطبان را به فیلم های پرنسس محور عوض نموده اند، و برخی تعاریفِ از نگاه امروز مسئله ساز و مورددار فیلم های کلاسیک را اصلاح نموده اند. اما در واقع، در طول سال ها هنوز نتوانستند تمام جنبه های این فیلم ها را اصلاح نمایند، به طوری که مخاطب مدرن خوشش بیاید. البته فیلم های پرنسس محور دیزنی از برخی لحاظ جالبند، اما امروز دیگر طرفدارشان بودن چشم پوشی بر پاره ای حقایق تلخ است که درباره این فیلم ها و پرنسس ها صدق می نماید.
مخاطب سختگیر امروز، چون در پی جهانی بهتر است، دیگر کلیشه های مخرب این شخصیت ها را برنمی تابد. چراکه از اساس آن ها را الگوی مناسبی برای بچه ها نمی داند. و دیزنی اگر می خواهد همه مخاطبانش را حفظ کند، ناچار است خودش با خواسته های مخاطب امروزی وفق دهد. البته این کار را نموده اما این طور که پیداست هنوز به طور کامل پیروز نشده است.
8. عشق تم تکرارشونده در انیمیشن های پرنسس محور دیزنی است
از میان برترین انیمیشن های پرنسس محور دیزنی، بیشترشان یک خط داستانی عاشقانه دارند. اصلاً انیمیشن های کلاسیک دیزنی به این طرح داستانی که شاهدختی شاهزاده ای را دیدار می نماید، در یک نگاه دلداده او می گردد و این دو در نهایت به هم می رسند و به خوبی و خوشی تا ابد کنار هم زندگی می نمایند، معروف بود. با اینکه برخی فیلم های پرنسس محوری دیزنی مثل موانا و رایا و آخرین اژدها در سال های اخیز از این کلیشه فاصله گرفته اند، همچنان این تم در انیمیشن های دیزنی غالب است.
بله، عشق خط داستانی سرگرم نماینده ای است که معمولاً مخاطب را با خاتمهی خوش تنها می گذارد. اما، واقعیت این موضوعات تکرارشونده این است که به دختران جوان یاد می دهد داشتن یک زندگی شاد و خوب تنها به معنای یافتن شاهزاده سوار بر اسب سپید و ازدواج است. به رغم ماهیت ترقی خواهانه دیزنی در سال های اخیر، بیشتر فیلم های مهم این کمپانی بزرگ تفریح همچنان پیغام های ضد زن و مخرب به جهان مخابره می نماید.
7. با پرنسس های دیزنی استانداردهای زیبایی معین می گردد
فیلم های پرنسس محور دیزنی شاید بیشتر، به جز چند مورد اقتباس لایو اکشن، انیمیشنی باشند، اما حتی در این جهانی انیمیشنی هم پیروز شده اند استانداردهای زیبایی را برای نسل های بسیاری معین نمایند. البته عده ای با این دیدگاه مخالفند و معتقدند که در واقع این کمپانی ها هستند که از خواسته های جامعه روز خود تغذیه می نمایند و آنچه آن ها دوست دارند به شان می دهد. اما این می تواند کاملاً برعکس هم باشد. در واقع، از نقطه نظری عادلانه می توان گفت که شاید مرزش معین نباشد.
اما هر نظریه ای حقیقت داشته باشد، نمی توان کتمان کرد که شخصیت های زن بیشتر انیمیشن های دیزنی همواره زیبا هستند، حتی اگر با قهرمانانی مثل موانا و مریدای دلیر، در ظاهر این استانداردها را زیر پا گذاشته باشند. مخاطبان شاید بگویند مؤلفه های دیگری هم در فرهنگ عامه وجود دارد که استانداردهای زیبایی را تعریف می نماید، اما شکی نیست که دختران جوان مخاطب این انیمیشن ها دلشات می خواهند شبیه این پرنسس ها باشند و از آن ها الگوبرداری می نمایند.
این البته شاید جالب باشد اما بیانگر این حقیقت است که تنوع زیادی در ویژگی های فیزیکی این پرنسس ها وجود ندارد. شاید بگویید بستر انیمیشن هنوز چنین ظرفیتی را ندارد که بتواند به مقدار زندگی واقعی تنوع ظاهری در شخصیت هایش ایجاد کند. با این حال، چنین ساختاری به بچه ها این پیغام را می دهد که اگر شبیه شخصیت های محبوبشان نباشند، در تعریف استاندارد زیبایی قرار نمی گیرند؛ و این بحرانی عمیقاً جدی به بار می آورد (آورده است).
6. پرنسس های دیزنی حتماً باید آواز بخوانند
بله، شاید بگویید این کارتون است و اگر شخصیت ها در آن آواز می خوانند فقط برای افزودن به جنبه های تفریح فیلم است. اما اگر کسی برود نگاهی به پرنسس های دیزنی بیندازد متوجه می گردد که تقریباً همه شان آواز می خوانند. مریدای انیمیشن دلیر تا به امروز تنها پرنسس دیزنی است که آواز نمی خواند. درست است که برخی از برترین ترانه های فیلم های پرنسس محور دیزنی گنجینه اش به حساب می آیند، اما این تم تکرارشونده در قهرمانان زن دیزنی توقعی غیرواقعی در و از مخاطبانش ایجاد می نماید.
شکی نیست که برخی از این ترانه ها بسیار مجذوب کنندهند و خواندن به همراهشان یا اجرای جداگانه شان برای بچه ها یا حتی بزرگسالان سرگرم نماینده است. اما به یکباره زیر آواز زدن، هر چند جالب، بخشی از زندگی روزمره نیست، و خب همه نمی توانند آواز بخوانند. بله، قرار نیست این انیمیشن ها لزوماً واقعگرایانه باشند، اما شاید بد نباشد، با اینکه موزیکال بودن انیمیشن های دیزنی از دلایل جذب مخاطب است، تعداد بیشتری از این قهرمانان آواز نخوانند. از سوی دیگر، این وجه انیمیشن های دیزنی این باور را به مخاطب القا می نماید که صدا و خوانندگی خوب به طور طبیعی، بدون آن همه کوششی که خوانندگان برای خوب بودن و رسیدن به سطح ممتاز می نمایند، در همه وجود دارد. وقتی کافی است دهان باز نمایند و بزنند زیر آواز.
5. پرنسس های دیزنی معمولاً خام و بی تجربه اند
بسیاری از پرنسس های دیزنی واقعاً باهوشند، اما تعداد پرنسس های خام و ساده لوح هم کم نیست. شاید بی تجربگی و ساده لوحی شخصیت هایی مثل راپونزل و آورورای زیبای خفته را به این خاطر که بیشتر زندگی شان را از اجتماع به دور بودند بخشید، اما شخصیت هایی مثل آنای یخ زده و آریل پری دریایی کوچک انگار از اینکه نسبت به خطرات جهان بی توجه باشند راضی اند تا اینکه اوضاع به مذاقشان خوش نیاید.
این جنبه دیگری از ماهیت ضد زن انیمیشن های پرنسس محور دیزنی را نشان می دهد. در حالی که سینمای مدرن مدت هاست دارد کوشش می نماید این کلیشه ها را اصلاح کند، دیزنی همچنان این دیدگاه را در آثارش بازتاب می دهد که جوانان رؤیاپرداز، به صورت پیش فرض، خام و بی تجربه اند.
4. همواره یک تراژدی برایشان اتفاق می افتد
یکی از دیگر ویژگی های تکرارشونده انیمیشن های دیزنی قهرمانی است که باید از موانع سخت بگذرد تا به قهرمانی واقعی تبدیل گردد. البته این روند سفر قهرمان است. اما اینکه همواره این شخصیت ها از غمی بزرگ رنج می برند، نکته ای منفی در انیمشن های دیزنی است. بسیاری از پرنسس های دیزنی یا یکی یا از والدین یا هر دو را، اغلب در کودکی، از دست داده اند.
این پیش زمینه روند زندگی پرنسس را غیرمجذوب کننده می نماید، خیلی بیشتر از آنچه دیزنی ممکن است فکر کند. درست است که آنا و السا در یخ زده ماجراجویی های هیجان انگیز و جادویی ای را پشت سر می گذارند، اما سخت بتوان فراموش کرد که این دو تنها به این خاطر در جایگاه ملکه گی قرار گرفتند، چراکه پدر و مادرشان وقتی این ها بچه بودند، از جهان رفتند.
3. هنوز هم از کلیشه دوشیزه درمانده تبعیت می نمایند
پرنسس های مدرن دیزنی دیگر از قالب دوشیزه درمانده ای که قهرمان مرد از راه می رسد و او را نجات می دهد، خارج شده اند. برخی انیمیشن های محبوب سال های اخیر حتی این کلیشه را معکوس کردند؛ در گیسوکمند این راپونزل است که یوجین را نجات می دهد و در موانا موانا به مائویی یاری می نماید.
با اینکه این دستاورد بسیار بزرگی برای این فیلم ها و دیزنی به شمار میرود، نباید فراموش کر که راپونزل خود نمی داند دارد یوجین را نجات می دهد، که در واقع این جادوی درون اوست که یوجین را نجات می دهد، بعد از آنکه در لحظه بحران از خود گذشتگی می نماید و راپونزل را نجات می دهد، نه خودش را. مائویی هم با قهرمان سنتی انیمیشن های دیزنی شباهاتی دارد. او هم برای نجات موانا ازخودگذشتگی می نماید. البته این ها ویژگی های اخلاقی خوب و انسانی در این شخصیت هاست، اما این پیغام را هم به مخاطب می دهد که این پرنسس ها یا به محافظت احتیاج دارند یا دیگران بر این باورند که این ها احتیاج به محافظت دارند.
2. ترقی خواهی شخصیت های مدرنش ردپای گذشته را پاک نمی نماید
انیمیشن های قدیمی تر دیزنی هزاران نکته خوب دارند که امروز هواداران دیزنی دیگر دلتنگ شان هستند. اما نمی توان کتمان کرد که بسیاری از این انیمیشن های کلاسیک دیگر منسوخ شده و با معیارهای امروز دیگر همخوانی ندارند. به رغم واقعیت ماهیت مسئله دار این انیمیشن های پرنسس محور قدیمی تر دیزنی، هواداران همچنان کوشش دیزنی را برای بازسازی این قصه ها برای مخاطب مدرن پس می زنند.
ستاره نسخه لایو اکشن پری دریایی کوچک هالی بیلی تأیید نموده است که این نسخه از پرنسس کلاسیک دیزنی دیگر آن آریلی نیست که به خاطر یک مرد بخواهد سر از جهانی انسان ها درآورد. این خبر از تغییرات کلیشه های مسئله ساز پرنسس های دیزنی می دهد. با این حال، هواداران دیزنی همچنان بی علاقگی خود را نسبت به این اقتباس های مدرن اعلام می نمایند، حتی پیش از اکران فیلم.
1. بعد از خاتمه خوش زندگی در کنار شاهزاده مجذوب کننده چه می گردد؟
چند انیمیشن پرنسس محور دیزنی هست که زندگی بعد از خاتمه خوش دفتر اول زندگی شاهدخت و شاهزاده قصه را نشان می دهند. فقط سیندرلا و پری دریایی هستند که ما بعد از رسیدن دو دلداده به هم را می بینیم. اینکه آیا این دو دنباله خوب بودند یا نه، بحث دیگری است. اما به جز این دو استثنا، ما به ندرت سرنوشت پرنسس هایی دیزنی را بعد از آنکه به خوبی و خوشی به شاهزاده خود رسیدند، می بینیم.
معمولاً این دنباله ها همان روند خاتمه خوب و خوش در کنار هم را ادامه می دهند. مثلاً ما نمی بینیم که قصه پرنسس بعد از رسیدن به شاهزاده یا شکست دادن شخصیت شرور چه می گردد. این در واقع از این چرخه معیوب بازگشت همیشگی به تم تکرارشونده عشق در این فیلم ها نشئت می گیرد، که می خواهند بگویند یافتن عشق حقیقی یا ازدواج خاتمه قصه یک فرد است، در حالی که همه ما می دانیم که این ها در واقع شروع قصه ای تازه را رقم می زنند.
بله، انیمیشن قرار است جهانی خیالی بچه ها باشد، و دیزنی در ساخت انیمیشن استاد است (البته انیمیشن های دیزنی غالباً چنین خاصیتی دارند، تمام کمپانی های انیمیشن سازی و تمام کشورهای تولیدنماینده انیمیشن چنین نگاهی ندارند.) اما این جهانی خیالی هر چند مجذوب کننده و سرگرم نماینده، نکاتی منفی دارد که نمی توان و نباید به سادگی از آن ها گذشت.
منبع: cbr
منبع: دیجیکالا مگ